بهار انقلابها در کشورهای اسلامی خاورمیانه و نفوذ آن در کشورهای غربی که از آن به «بیداری اسلامی» تعبیر میشود واقعیتی است که دشمنان جوامع اسلامی را کاملا حیرت زده ساخته است. سالیان گذشته مجامع استکباری و وابسته به صهیونیسم در برآوردهای اطلاعاتی و امینیتی خود بدین نتیجه دست یافته بودند که فوران خشم ملتهای اسلامی علیه دیکتاتورها و وابستگان به دنیای سلطه در حال فزونی است و از اینرو هر کجا از سرزمینهای اسلامی که مجال یافته و انتخابات آزاد برگزار شود، اسلام گرایان مخالف غرب و صهیونیسم بر روی کار میآیند اما آنان با به کار بردن تمامی ترفندها و حیلههای سیاسی ، فرهنگی و اخلاقی به هیچ وجه تصور نمیکردند که روند سقوط حاکمیتهای دست نشانده آنان بدین سرعت و با این کیفیت و البته با این زنجیره پیوسته رخ نمایان سازد. تناقض اتخاذ مواضع شتابزده سران غرب در آغاز دومینوی سقوط دیکتاتورها در حمایت از حکام منطقه که با گسیل داشتن امکانات و تجهیزات گوناگون نظامی و امنیتی برای مهار خشم ملتها -نظیر آنچه در مصر، یمن،لیبی ، بحرین و اردن بوقوع پیوست- رخ داد با چرخش مواضع آنان پس از سقوط مستبدین حاکم بر سرزمینهای اسلامی، از همین حقیقت حکایت دارد.
این در حالی است که انقلاب اسلامی ایران به عنوان موتور محرک و مادر زاینده «بیداری اسلامی» منطقه با به راه انداختن موج آگاهی بخشی نسلهای مسلمان و نفرت از استکبار، پدید آمدن بیداری مسلمانان را لامحاله میدانست.
مشتی که انقلاب اسلامی ایران بر آب راکد قاعده استعماری «سلطهگر و سلطهپذیر» نواخت، لاجرم میبایست امواج عمیق متحرکی در بلاد مستضعف ایجاد مینمود و به قول معروف اگر چه ممکن بود که این خیزشها به علت مخدرهای سلطه گران، اندکی دیر و کند به وقوع بپیوندد اما به یقین اصل انقلابها «سوخت و سوز « نداشت.
منبع:/www.hnews.ir
بهار انقلابها در کشورهای اسلامی خاورمیانه و نفوذ آن در کشورهای غربی که از آن به «بیداری اسلامی» تعبیر میشود واقعیتی است که دشمنان جوامع اسلامی را کاملا حیرت زده ساخته است. سالیان گذشته مجامع استکباری و وابسته به صهیونیسم در برآوردهای اطلاعاتی و امینیتی خود بدین نتیجه دست یافته بودند که فوران خشم ملتهای اسلامی علیه دیکتاتورها و وابستگان به دنیای سلطه در حال فزونی است و از اینرو هر کجا از سرزمینهای اسلامی که مجال یافته و انتخابات آزاد برگزار شود، اسلام گرایان مخالف غرب و صهیونیسم بر روی کار میآیند اما آنان با به کار بردن تمامی ترفندها و حیلههای سیاسی ، فرهنگی و اخلاقی به هیچ وجه تصور نمیکردند که روند سقوط حاکمیتهای دست نشانده آنان بدین سرعت و با این کیفیت و البته با این زنجیره پیوسته رخ نمایان سازد. تناقض اتخاذ مواضع شتابزده سران غرب در آغاز دومینوی سقوط دیکتاتورها در حمایت از حکام منطقه که با گسیل داشتن امکانات و تجهیزات گوناگون نظامی و امنیتی برای مهار خشم ملتها -نظیر آنچه در مصر، یمن،لیبی ، بحرین و اردن بوقوع پیوست- رخ داد با چرخش مواضع آنان پس از سقوط مستبدین حاکم بر سرزمینهای اسلامی، از همین حقیقت حکایت دارد.
این در حالی است که انقلاب اسلامی ایران به عنوان موتور محرک و مادر زاینده «بیداری اسلامی» منطقه با به راه انداختن موج آگاهی بخشی نسلهای مسلمان و نفرت از استکبار، پدید آمدن بیداری مسلمانان را لامحاله میدانست.
مشتی که انقلاب اسلامی ایران بر آب راکد قاعده استعماری «سلطهگر و سلطهپذیر» نواخت، لاجرم میبایست امواج عمیق متحرکی در بلاد مستضعف ایجاد مینمود و به قول معروف اگر چه ممکن بود که این خیزشها به علت مخدرهای سلطه گران، اندکی دیر و کند به وقوع بپیوندد اما به یقین اصل انقلابها «سوخت و سوز « نداشت.
هم از اینرو بود که نگاه انقلاب اسلامی از ابتدا نگاهی جغرافیایی و محدود به مرزهای خاکی سرزمینی «ایران» نبود و از همان ابتدا، جغرافیایی به پنهای تمامی ملتهای مستضعف - اعم از مسلمان، مسیحی و ... و حتی ملت های غافل خود کشورهای سلطهگر - را در نظر داشت و نسخههای او، هیچگاه برای رنگ و نژاد خاصی پیچیده نشده بود. آنچه از بیانات و رهنمودهای امام راحل عظیمالشان(ره) و نیز در وصیت نامه معظم له برای نسلهای حاضر و مابعد نیز به ارمغان مانده، همچنین در ژرفنگریها و عمقبینیهای مقام معظم رهبری قابل مشاهده است نیز از این حقیقت سخن میگوید که «انقلاب اسلامی» نه تنها در جغرافیای مرزی و سرزمینی قابل محدودیت نیست که اساسا این انقلاب، بهجهت تغییر جغرافیای سیاسی جهان وارد صحنه معادلات بینالمللی شده و تا به آن هدف نایل نگردد، راه خود را طی خواهد نمود.
این دقیقا عکس برداشتی است که دنیای استکبار، تاکنون از انقلاب اسلامی داشته است. نیز دقیقا از همین رو است که آنان طی قریب پنجاه ساله اخیر از مهار و کنترل «انقلاب اسلامی» عاجز بوده و هر چه ترفندهای خود را تغییر دادهاند، این انقلاب، سر بلندتر و مهار ناپذیرتر نشان داده شده است.
دنیای سلطه نمیفهمد که انقلاب فطری اسلامی ایران را نمیتوان در جغرافیای ایران محدود ساخت و از اینرو در حالی که دور تا دور خاک سرزمینی «جمهوری اسلامی» را محصور خود نموده و با تزریق ناامنی و اشغال کشورها، وضعیت عادی را به هم ریخته است، به ناگاه چشم خود را گشوده و از اواخر سال 89 دریافته که نقب های معنوی و فوق مادی انقلابی ایران از فضا و حتی زیرزمین وارد، مصر، تونس، اردن، بحرین، کویت، عربستان، یمن، لیبی و الجزایر شده است.
در این حالت است که با مشاهده باختن صحنه تغییر حاکمیت ها، استکبار در صدد برآمد تا با مدیریت صحنه، بحران پدید آمده برای جامعه استکباری را التیام بخشد.
دشمن قدرت درک چنین نیروهای ماورایی را هیچگاه نداشته و علیرغم بسیج تمامی حسگرهای امنیتی ، نظامی و اطلاعاتی، قادر به پیشبینی وقوع چنین جابه جاییها و تحولات در منطقه نبود اما شناخت و تحلیل صحیح بصیرت، هوشیاری، نگاه الهی بر مبنای مددهای غیبی و فوق بشری انقلاب اسلامی و رهبری والای انقلاب اسلامی ماهها قبل از وقوع حتی جرقههای اولیه سقوط دیکتاتورها، خبر از تحولات و جابهجاییها داده بودند؛ بر این اساس مقام معظم رهبری حداقل هشت ماه پیش از افول دیکتاتور تونس و شروع سلسهوار و زنجیرهای انقلابهای بیداری بخش اسلامی در جمع نمایندگان مجلس شورای اسلامی بیان فرموده بودند: «ما امروز در یک موقعیت حساسی از لحاظ تاریخی داریم زندگی میکنیم نقش ما، تصمیم ما، فعل ما، ترک ما بر روی نسل آینده بر روی سرنوشت کشور اثر گذار است؛... اینجور به نظرم میرسد که این دوران، این شرایط سالهای محدود کنونی، خصوصیتهای ویژه و منحصر به فردی دارد.
وضع دنیا در حال تغییر است. شرایط سیاسی دنیا، موازنههای سیاسی و موازنههای قدرت، در سطح دنیا در حال تحولات است و انسان، شکلگیری جدیدی را مشاهده میکند شما که دستی در سیاست دارید، خوب میدانید که در این شرایط، همه عناصر حاضر در صحنه میتواند به نفع اهداف و آرمانهای خود نقش بیافرینند، یا میتوانند عاطل و باطل بمانند. آن وقتی که جابهجاییها دارد صورت میگیرد، تحولات جهانی دارد انجام میگیرد، یک عنصر بیکار، کم کار و غافل قطعا در تحول آینده، در شکلگیری جدیدی که بناست بر اوضاع سیاسی دنیا حاکم شود، نقش ضعیفتری نصیب خود خواهد کرد.
عنصری که فعال است، هوشیار است، بیدار است، صحنه را رصد میکند، فعل و انفعالات را میبیند و پیشبینی میکند، او میتواند در شکل جدیدی بناست به وجود بیاید برای خود، جایگاه محکمتری، با برکتتری و نزدیکتر به اهداف و آرمانهای خود فراهم کند. شرایط امروز این است. به همین منطقه خودمان به خاورمیانه نگاه کنید. حوادثی که امروز در خاورمیانه و حول و حوش مسئله فلسطین دارد اتفاق میافتد، دیگر سابقه ندارد، شبیه این هیچ وقت پیش نیامده است. این نشانه این است که یک جابهجایی دارد صورت میگیرد. یک تحول دارد اتفاق میافتد. در سطح دنیا هم که نگاه کنید جایگاه امریکا، جایگاه برخی کشورهای اروپایی، تاثیرات آنها در دنیا، نقش آفرینیهایشان، میبینید تغییرات بزرگی در حال انجام است..» (1)
حال و روز استکبار و انقلاب اسلامی دقیقا چنین حکایتی دارد. استکبار علی رغم عده و عده و ساز و برگ نظامی و امنیتی، ناچار از مهار و کنترل انقلابها بوده و انقلاب اسلامی، مهیای پذیرش، استقبال و تجهیز معنوی بیداری. چنین شد که مرحله اول انقلابها، کلید خورد و سران دیکتاتور وابسته به صهیونیسم یکی پس از دیگری به زباله دان تاریخ پیوستند. دقیقا اینجا بود؛ استکبار که در مواجهه با موج آفرینی دوم انقلاب اسلامی ایران در منطقه، خود را دست بسته میدید، فرصت را غنیمت شمرده و سعی نمود تا خلاء سوء رفتار پیشین خود را با مدیریت «پسا انقلابها» جبران نماید.
حمله ناتو به لیبی، شعله ور ساختن آتش فتنه در سوریه ، دستور به عربستان مبنی بر کنترل شبه جزیره و سعی در تاخیر سقوط آل خلیفه و ناصالح یمنی با همین اهداف به پیش رفت. این در حالی است که قدرت نرم جمهوری اسلامی ،اولا توانسته به خوبی صحنه را رصد کرده ، ثانیا با مدیریت گفتمانی، حکومتهای وابسته را سرنگون سازد و بدین شکل معادلهای از قدرت در جهان را پدیدار ساخته که در آن تنها، دو بازیگر ؛انقلاب اسلامی به سردمداری جمهوری اسلامی و استکبار، به سردمداری صهیونیسم جهانی و امریکا نقش آفرین هستند. رویارویی اینچنین، در حالی است که دشمن طی سی ساله اخیر از همین رویارویی واهمه داشته و تمامی خدعهها، کینهتوزیها و دشمنیهایش به جهت جلوگیری از شکل گرفتن چنین رویارویی نهایی صورت گرفته بود.
پنجه در پنجه نهادن انقلاب اسلامی با استکبار این بار به رغم خواست غرب ،نه درمرز جغرافیایی ایران که در سرحدات جغرافیایی اسلامی، خود شکستی مضاعف برای سیستم سلطهگران بینالمللی است و آنان به خوبی بر این حقیقت واقفند. اما «مردمسالاری دینی» در جمهوری اسلامی، قدرت برتر انقلاب اسلامی در این رویارویی است.
ملتهای تازه رها شده از یوغ استبدادهای وابسته به آمریکا، سی سال است که اثرات فوق تصور مردمسالاری دینی در جمهوری اسلامی را به تجربه مشاهده کردهاند. آنان میدانند که سیستم نظام سازی اسلامی در ایران، علیرغم خواست جهان کفر نه تنها مقاومت قابل توجهی از خود بروز داده که منجر به پیشرفتهای مادی و معنوی فراوانی در سطح داخلی و بینالملل برای «ایران» شده است.
این دست برتر، خود عاملی تعیین کننده و اتمام بخش نسبت به این رویارویی است. بر این مبناست که اجلاس بیداری اسلامی در تهران، نقطه کانونی توجهات نخبگان جهان اسلام و مورد اشتیاق فراوان آنان قرار میگیرد، یادگیری و پذیرایی از الگوی پسا انقلابی و مدیریت بیداری بر مبنای مردم سالاری دینی در این همایش، مورد بعض دشمنان قرار گرفته و حضور و سخنرانی در آن موجب ترور فیزیکی یکی از همین نخبگان قرار میگیرد .
به هر روی اما ارائه مدل «مردمسالاری دینی» متناسب با اقتضائات داخلی کشورها، نقطه حساسی است که نظام سلطه از آن احساس وحشت نموده و با هر وسیله مترصد هدم آن است.
این صحنه، جهادی است که از یکسو مبارزین آن، ملتهای اسلامی، پشتیبان کننده آن، انقلاب اسلامی و دشمن رویارویی آن، نظام استکباری حاکم بر جهان خواهد بود.
هم از این روست که پیام شکار عبدالمالک ریگی در آسمان و یا شکار پهپهاد فوق جاسوسی سازمان آمریکایی سیا علاوه بر قدرت سخت افزاری و اقتدار نظام اسلامی ، اثباتی بی بدیل بر کارآمدی نظریه " نظام مبتنی بر مردمسالاری دینی و ولایی " در پهنه منطقه و باعث اوج گیری الگو برداری از انقلاب اسلامی خواهد بود.
در این راستا، پهن شدن بیداری ملت ها به سطح کشورهای اروپایی، بحران فزاینده و غیر قابل مهار اقتصادی، موج روز افزون نفرت ملتها از حکام جور و بالاخره ناکارآمدی سیستمهای حاکم بر نظامهای سرمایهداری لیبرالی به کمک ملتهای بیدار و آگاه شتافته و ضریب دستیابی مسلمانان به نظامهای مستقل اسلامی را بیش از پیش مهیا میسازد.
دلسوزان و معتقدین به مبانی انقلابی نیز بایستی توجه کنند که هر حرکت ناشایست اختلاف بر انگیز و خلاف وحدت داخلی، تاثیر کاملا متقابلی بر روند رو به جلوی بیداری ملتهای ملسمان و آگاه داشته و میتواند در بزنگاههای حساس، روند نهایی را دچار خلل نماید. بیداری، هوشیاری و رصد لحظه به لحظه تحولات جهانی، میتواند تعیین کننده استقلال، آزادی و حکومتهای اسلامی در منطقه خاورمیانه باشد
منبع:/www.hnews.ir